کد مطلب:50476 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:174

اقسام فطرت











انسان را دو فطرت است: فطرتی اصلی كه عشق به كمال مطلق است و فطرتی تبعی كه انزجار از نقص است و همه ی اعمال و رفتار و تمام حركات و سكنات آدمی به این دو فطرت بازمی گردد و جاذبه ها و دافعه ها، دوستیها و دشمنیها، اقبالها و ادبارها، تاییدها و انكارها، تصدیقها و تكذیبها، تمجیدها و تحقیرها، تعلقها و تنفرها، حسنها و قبحها، ایمانها و كفرها... همه و همه از عشق به كمال مطلق و انزجار از نقص است، «حتی شخصی كه انتحار می كند از فرط محبت است نسبت به خود، به نحوی كه حاضر نیست زنده باشد و خود را غرق در شدائد و آلام بیند و البته این عمل مبتنی است بر زعم اینكه بعد از مرگ بدن زنده نباشد و الا شدائد و مصائب حیات برزخی و ملكوتی به واسطه ی این عمل قبیح یعنی انتحار به مراتب شدیدتر و طولانی تر است و از این جهت مومن محاسب هرگز اقدام به چنین عمل زشتی نمی نماید.»[1] .

[صفحه 144]

انسان خواهان كمال مطلق و گریزان از هر نقصی است و هر چند كه در مصادیق اشتباه می نماید، اما در مفهوم فطرت اصلی و تبعی اشتباهی راه ندارد. عموما چنین است كه انسان امری ناقص را كامل می پندارد و در پی او می رود. انسان به هیچ چیز دل نمی سپارد مگر اینكه كمالی در آن بیابد یا گمان نماید و از هیچ چیز نمی گریزد مگر اینكه نقصی در آن بیابد یا گمان نماید، چنانكه شوقها و ترسهای آدمی از همین دو فطرت نشات می گیرد، حتی ترس از مرگ- كه بازگشت همه ی ترسها بدان است- به فطرت انزجار از نقص بازمی گردد، زیرا آدمی به غلط مرگ را نقص تصور می كند و از این رو به فطرتش از آن می گریزد، در حالی كه اگر آن را كمالی بداند از آن نخواهد ترسید، بلكه شوقی بدان خواهد یافت، همان طور كه امیرمومنان علی (ع) درباره ی خود فرموده است:

«و الله لابن ابی طالب آنس بالموت من الطفل بثدی امه.»[2] .

به خدا سوگند، دلبستگی پسر ابوطالب به مرگ از دلبستگی كودك به پستان مادر بیشتر است.

و نیز فرموده است:

«و ان احب ما انا لاق الی الموت.»[3] .

آنچه بیشتر از هر چیز دوست دارم و مرا باید، مرگ است كه به سر وقتم آید. عشق به شهادت به همین امر بازمی گردد و هر كه شهادت را كمال بداند بدان عشق می ورزد. امام علی (ع) در ضمن خطبه ای كه پس از شهادت محمد بن ابی بكر ایراد كرده چنین فرموده است:

«فو الله انی لعلی الحق و انی للشهاده لمحب.»[4] .

به خدا سوگند كه من بر حقم و براستی كه دوستدار و شیفته ی شهادتم.

آن كه دریافتی درست از كمال و نقص دارد، به فطرت خود بدرستی روی می كند و راه تربیت حقیقی را چنان كه باید طی می نماید. روایت شده است كه علی (ع) از رسول خدا (ص) درباره ی فتنه پرسش نمود و پیامبر (ص) سخنانی بیان نمود ، سپس آن حضرت، علی (ع) را از شهادتش آگاه كرد و به او فرمود:

[صفحه 145]

«ابشر، فان الشهاده من ورائك.»

ای علی، مژده باد تو را كه شهادت به دنبالت خواهد بود.

آن گاه فرمود:

«ان ذلك لكذلك، فكیف صبرك اذن؟»

سخن بدین منوال است، شكیبایی تو آن هنگام بر چه حال است؟

و علی (ع) گفت:

«یا رسول الله، لیس هذا من مواطن الصبر و لكن من مواطن البشری و الشكر.»[5] .

ای رسول خدا، نه جای شكیبایی كردن است، كه جای مژده شنیدن و شكر گزاردن است.

بنابراین خدای رحمان، آدمیان را بدین دو فطرت راه نموده و زمینه ی تربیتشان را به سوی حقیقتشان فراهم ساخته است. امام خمینی (ره) در این باره چنین می نویسد:

«حق- تبارك و تعالی- با عنایت و رحمت خود، به ید قدرت خود، كه طینت آدم اول را مخمر فرمود، دو فطرت و جبلت به آن مرحمت نمود: یكی اصلی و دیگر تبعی، كه این دو فطرت، براق[6] سیر و رفرف[7] عروج او است به سود مقصد اصلی و آن دو فطرت، اصل و پایه ی جمیع فطریاتی است كه در انسان مخمر است و دیگر فطریات، شاخه ها و اوراق آن است.

یكی از آن دو فطرت- كه سمت اصلیت دارد- فطرت عشق به كمال مطلق و خیر و سعادت مطلقه است كه در كانون جمیع سلسله ی بشر، از سعید و شقی و عالم و جاهل و عالی (و) دانی، مخمر و مطبوع است. و اگر در تمام سلسله ی بشر، انسان تفحص و گردش كند و جمیع طوایف متشتته و اقوام متفرقه در عالم را تفتیش كند، یك نفر را نباید كه به حسب اصل جبلیت و فطرت، متوجه به كمال و عاشق خیر و سعادت نباشد. و مقصود از فطریات، اموری است كه بدین مثابه باشد و از این جهت، احكام فطرت از ابده بدیهیات و از اوضح واضحات خواهد بود و اگر چیزی چنین نشد از فطریات نخواهد بود.

و دیگری از آن دو فطرت، كه سمت فرعیت و تابعیت دارد، فطرت تنفر از نقص و انزجار از شر و شقاوت است كه این مخمر بالعرض است و به تبع آن فطرت عشق به

[صفحه 146]

كمال، تنفر از نقص نیز مطبوع و مخمر در انسان است.

و این دو فطرت كه ذكر شد، فطرت مخموره ی غیر محجوبه است كه محكوم احكام طبیعت نشده و وجهه ی روحانیت و نورانیت آنها باقی است و اگر فطرت متوجه به طبیعت شد و محكوم به احكام آن گردید و محجوب از روحانیت و عالم اصلی خود شد ، مبدا جمیع شرور و منشا جمیع شقاوتها و بدبختیهاست.»[8] .

بر اساس فطرت عشق به كمال مطلق و انزجار از نقص اموری شكل می گیرد كه فطریات آدمی نامیده می شود و انسانیت انسان بدین امور است و رشد و تعالی آدمی بر این امور استوار است.


صفحه 144، 145، 146.








    1. رشحات البحار، كتاب الانسان و الفطره، ص 8.
    2. نهج البلاغه، خطبه ی 5.
    3. همان، خطبه ی 180.
    4. شرح ابن ابی الحدید، ج 6، ص 100.
    5. نهج البلاغه، خطبه ی 156.
    6. «براق» اسب تیزرو را گویند و نیز مركب رسول خدا (ص) در شب معراج «براق» نام داشت. ر. ك: محمد معین، فرهنگ فارسی، چاپ چهارم، انتشارات امیركبیر، 1360 ش. ج 1، ص 493.
    7. «رفرف» به معنای فرش و گستردنی و بستر چیزی است. ر. ك: فرهنگ معین، ج 2، ص 1664.
    8. شرح حدیث جنود عقل و جهل، صص 77 -76.